امسال هم به رسم دیگر سالهایی که کشاورزان اصفهانی محدودیت آب را میچشیدند، لوله آب یزد شکسته شد. در بین دوستان دانشگاهی و متولیان مدیریت آب، همه نسبت به این رویه معترض بودند و حتی در مواردی خواستار مجازات برای عاملین این اتفاق شدند. من هم با پیش چشم آوردن خاطراتی خوب از شهر یزد و مردمان مهربان آن و دوستان یزدیام، نسبت به احتمال مشکل چند ساعته آنها برای دستیابی به آب و تحمیل هزینه چند میلیاردی برای ترمیم خط انتقال، ناراحت بودم. در این یادداشت به دنبال پاسخ به این سوال هستم که چه کسی لوله آب یزد را شکست؟ در نگاه اولیه پاسخ مشخص است. کشاورزان معترضی که در سالهای گذشته آب مورد نیاز به آنها نرسیده است، به اندازه کافی صبور نبودند و خشمشان را با خسارت زدن نشان دادند. اما من این جواب را منصفانه نمیدانم، زیرا نقش بسیاری از افراد در وقوع این کار پنهان شده است. قصد دارم با چرخاندن نورافکنها به سمت خودمان، پاسخی متواضعانهتر و احتمالا کارگشاتر ارایه دهم. خط لوله یزد را دولت شکست. دولتی که وقتی به ظاهر آب در رودخانه بود، در واقع خودش خبر از کمآبی زایندهرود داشت؛ ولی نسبت به حق و حقوق کشاورزان بیزبان حساس نبود و تصمیم به بذل و بخشش آب گرفت. زمانی هم که بیآبی هویدا شده بود و کشاورزان بیزبان صدادار شده بودند، باز هم دستبردار نبود و اینبار برای خط دوم انتقال آب به یزد و انتقال آب به بروجن مجوز تخصیص صادر کرد. دولتی که هنوز هم بعد از سالهای مدیریت فاجعهبار، حاضر به کنار گذاشتن توهم نقش دانا و توانای کل نیست. خط لوله یزد را نمایندگان مجلس شکستند. نمایندگانی که با وجود وضعیت افتضاح کمآبی در زایندهرود، به دنبال لابی برای انتقال آب به بروجن هستند و در مراسم افتتاح پارک پتروشیمی این شهر، عکس یادگاری میگیرند.
اگر شکستن خط لوله یزد، آبی را که در بیست سال گذشته به این شهر میرسد، برای چند ساعت مختل کرد و چند میلیارد هزینه بر دوش کشور گذاشت، ساخت خط لوله بن- بروجن، چند هزار میلیارد هزینه میکند تا آبی را که نسل اندر نسل در اختیار کشاورزان بود، تا ابد از آنها سلب کند.
خط لوله یزد را شرکتهای خصوصی بخش آب شکستند. شرکتهایی که در تکاپو برای انجام پروژههای بیشتر، اخلاق مهندسی و تخصصشان را در پشت پولهای پروژهها نادیده گرفتند. بالاخره این لولهها که از آسمان نازل نشده؛ هر یک از این پروژهها و لولههای انتقال آب مشاور و پیمانکار و ناظری داشته است. اکنون هم این مشاوران و عالمان بخش آب، آب را برای پروژه میشناسند و پروژه را برای پول میخواهند. فرمان را سیاستگذار به هر طرف چرخاند، آنها هممسیر میشوند، بدون اینکه دانششان ترمزی باشد برای خیرهسریهای دولت.
خط لوله یزد را دانشگاهیان شکستند. دانشگاهیانی که وقتی دولت و نمایندگان و شرکتهای خصوصی مشغول بارگذاریهای بیرویه بر منابع آب و کشاورزان نظارهگر زمینهای خشک شده خود بودند، یا نقش خبره در طراحی پروژهها را داشتند یا در کلاسهایشان طراحی سرریز سد و زبری کانال و شبیهسازی متغیرهای هواشناسی و نهایتا اصول انتزاعی حکمرانی خوب را درس میدادند. وقتی هم که مردم جانشان به لبشان رسید و به خیابان آمدند خم به ابرویشان آمد که تصمیمگیری درباره امور تخصصی را چه به مردم؟ بهتر است در خانههایشان بنشینند تا اوضاع را برایشان راست و ریس کنیم. اما امروز مردم مقابل نخبگان برخاستند. بخش محدودی از خیابانهای شهر که قرار بود صدای بوق و دود ماشینها را تحویل شهروندانش بدهد، عرصه را به مردمی میداد که حق خودشان را مطالبه میکردند. برای اینکه سیاستهای آبی را عادلانه کنند. اما ما عاملان شکسته شدن خط لوله یزد، تاب آن را هم نداشتیم. مردم سرکوب شدند و همه ما سکوت کردیم. راستی اگر مردم به خیابان نمیآمدند و خط لولهای شکسته نمیشد، قرار بود چند هزار میلیارد دیگر هزینه شود و چند خط لوله دیگر ساخته شود و چند زمین دیگر خشک شود؟