سیاست خارجی شوخی بردار نیست
یکی از تفاوتهای جدی در سیاست خارجی با سیاست داخلی در ساختار حاکم بر تبعات این دو حوزه است. در سیاست داخلی این امکان وجود دارد که تصمیماتی گرفته شود و نیروهای مشمول این سیاست به دلایلی سکوت یا تمکین کنند یا واکنش منفی خود را به تأخیر بیندازند. در واقع حکومت و دولت بر متغیرهای داخلی احاطه نسبی دارند، درحالیکه این ویژگی در سیاست خارجی وجود ندارد. در اینجا باید با احتیاط بیشتری رفتار کرد. در سیاست داخلی فرصت جبران خطا تا حدی وجود دارد ولی معلوم نیست که در سیاست خارجی چنین فرصتهایی باشد. بنابراین اقدامات و گفتارهایی که متضمن ریسک و خطر است، باید به حداقل برسد. ذینفعان در سیاست داخلی انعطافپذیری دارند، ولی در سیاست خارجی انعطاف کمتر است. اساس سیاست داخلی بر تفاهم و اعتماد و رقابت است، ولی سیاست خارجی مبتنی بر ستیز یا رقابت حاد است. از این رو در عین قدرتمندی در اتخاذ مواضع همیشه باید آمادگی رفع اختلافات را بهویژه از طریق گفتوگو داشت. بسیاری از کشورها که دچار اختلافات حاد میشوند این ویژگی را دارند که بهسرعت و براساس منافع ملی تغییر موضع داده و سعی در حل مشکلات دوجانبه میکنند از این نظر هیچ محدودیتی برای گفتوگو و دیپلماسی قائل نمیشوند.
اتفاقات و مواضع رسمی این روزها نشان داد که بیتوجهی به تفاوت این دو حوزه چقدر هزینهزا است. نمونه آن افغانستان است. نمونه دیگر در مورد مصر و عربستان است. اینها بدان معنا نیست که هر چه در گذشته رخ داده لزوما و قطعاً اشتباه یا درست بوده ولی این معنا را دارد که هر تصمیمی را در شرایط زمانی و مکانی جدید باید اصلاح کرد و اجازه نداد که زخمهای روابط دو کشور ناسور شود که اگر شود مردم نسبت به مسئولین آغاز اختلافات هم بدبین خواهند شد. نمونه مصر بسیار گویا است. هر چه بوده گذشته ولی ۴۴ سال قطع روابط با کشوری مهم چون مصر بیمعنا است. نکته جالب اینکه تغییر چندانی در مسائل منطقهای رخ نداده که روابط جدید را در مقایسه با گذشته توجیهپذیرتر کند. به عبارت دیگر خیلی پیش از این باید چنین تغییری صورت میگرفت. نکته مهم دیگر همراهی مردم با آن دسته از سیاستهای خارجی است که برایشان جدید محسوب میشوند. احیای روابط با عربستان و احتمالا در آینده با مصر که امیدواریم به مسئله اصلی سیاست خارجی کشور که برجام است نیز تسری یابد، از این جمله است. روابط خارجی متوازن و بدون تنش نهتنها بر اقتصاد تاثیر زیادی دارد بلکه بر آرامش روحی و روانی جامعه نیز موثر است. این وضعیت شاید ناشی از آشنا شدن جناح موجود با واقعیات تلخ ناشی از فقدان روابط خارجی سازنده است. اگر آقایان به این نتیجه رسیده باشند که سیاست خارجی جای شعار دادن و شوخی کردن نیست، گام بزرگی به جلو برداشتهاند. در مرحله بعد باید متوجه شوند که با اقتصاد هم نمیتوان شوخی کرد. با سیاست داخلی و فرهنگ اگر هم بتوان شوخی کرد که نباید چنین کرد، در میانمدت عوارض بدی خواهد داشت و در بلندمدت فاجعهبار است.