خطر رولت روسی
زمانی که ولادیمیر پوتین جانشین کاملا مطمئن یلتسین، رئیسجمهور اسبق شد، وعده داد که دیگر الیگارشها «بهعنوان یک طبقه وجود ندارند» و از همین رو توانست با اعمال زور، این طبقه را سرکوب کند و مانع اعمال نفوذ سیاسی و دخالت این گروه در تصمیمگیریهای کلان کشور شود. کمتر از دو دهه بعد، پوتین اجازه داد «یوگنی پریگوژین»، مجرمی که تبدیل به الیگارش شده بود، به همراه پرسنل نظامی سابق روسیه یک ارتش خصوصی ایجاد کند. پریگوژین اختیاراتی را به عهده داشت که معمولا برای مقامات ارشد دولتی یا شخص رئیسجمهور تعریف شده بود. اجازه سامان دادن به ارتش خصوصی توسط یک الیگارش، بوی بازگشت به دهه 1990 را در روسیه زنده میکرد. الیگارشها به کسانی میگفتند که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اموال دولتی را به روشهای گوناگون خریدارای کردند و از این طریق قدرت اقتصادی بالایی به دست آوردند و در پی تحصیل قدرت اقتصادی، درصدد اعمال نفوذ سیاسی و دخالت در تصمیمگیریهای کلان کشور برآمدند. آنها حتی نیروهای امنیتی خصوصی داشتند که فراتر و خارج از قانون عمل میکردند. مدلی رقیقشدهتر از چیزی که پریگوژین سر و سامان داده است. 4 ماه پیش از این شورش (13 فوریه-24 بهمن1401)، «سامانتا دو بندرن» در گاردین پیشبینی کرد که پوتین با واگذاری استفاده از زور به بازیگران غیردولتی، طعم قدرتی را به آنها میچشاند که اگر روزی نشانههایی از ضعف در مسکو پدیدار شود، غیرقابل کنترل میشوند. او در آن روز از جهان خواست خود را برای «هرج و مرج»ی که این اقدام در پی خواهد داشت، آماده کند. جنگ اوکراین خطای روسیه در میدان دادن به ارتش خصوصی را رسوا ساخت و از همین رو نیز، مسکو به دنبال پایان دادن به حیات گروه واگنر بود. این خبر را روز گذشته پریگوژین در یک فایل صوتی، افشا کرد. او شورش واگنر را واکنش به یک تصمیم خواند: «تصمیم گرفته شده بود تا اول ژوئیه گروه ما منحل شود. قرار بود در 30 ژوئن در یک ستون به روستوف حرکت کنیم و تجهیزات را بهطور عمومی در مقر فرماندهی تحویل دهیم.» از ماهها قبل تحلیلگران ضمن انتقاد به اینکه دولت روسیه مایل است خشونت شدید و غیرقابل پاسخگویی را تا زمانی که در خدمت منافعش باشد، تحمل کند، هشدار میدادند که این رویکرد میتواند درنهایت به تهدیدی برای خود حکومت تبدیل شود. چنین هم شد. با شورش واگنر بعید است این گروه بتواند به حیات خود ادامه بدهد اما بر سر ارتشهای خصوصی سایر الیگارشهای روسی چه خواهد آمد؟
به جز واگنر، شرکت نظامی «پاتریوت» که به گفته اندیشکده آمریکایی «بنیاد جیمزتاون»، ارتباط بسیار نزدیکی با وزارت دفاع روسیه و اداره کل اطلاعات ستاد نیروهای مسلح موسوم به (GRU) دارد، از بهار 2018 در سوریه حضور داشته و در جنگ اوکراین نیز در دونباس فعال بوده است. «ردوت» ارتش خصوصی «گنادی تیمچنکو»، میلیاردر روسی نزدیک به پوتین که این نیرو را برای حفاظت از میدان گازی شرکتش ایجاد کرده نیز در اوکراین حضور دارد. ارتش رمضان قدیروف، رهبر چچن را نیز باید به این لیست اضافه کرد. از ابتدای سال میلادی نیز «گازپروم»، ارتش خصوصی خود را تشکیل داده است. این غول بزرگ انرژی، مدتهاست افرادی را با سابقه نظامی برای محافظت از داراییهای خود در سراسر جهان استخدام کرده اما بسیاری میگویند که یک واحد مسلح در اختیار گازپروم است و این واحد در خط مقدم فعال است. «فایننشال تایمز» به نقل از یک مقام ارشد سابق روسیه، گفته که «برای الیگارشیها و شرکتها، راهاندازی این واحدهای نظامی راهی برای نشان دادن وفاداری آنها به تلاشهای جنگی است.» هنوز مشخص نیست که تجربه واگنر و آنچه در دهه 1990 رخ داد، مسکو را به تجدیدنظر در مورد ارتشهای کوچک و بزرگ خصوصی، وا میدارد یا اینکه تنها قربانی این جنگ، واگنر خواهد بود؟
درسهای واگنر
شورش ناگهانی، عجیب و اثرگذار واگنر درسهایی برای دولتهای جهان دارد تا از تکرار اشتباه دولت روسیه در این خصوص بپرهیزند. هرچند روندها نشان میدهد ابرقدرتها و قدرتهای منطقهای با وجود بهرهگیری از شرکتهای امنیتی و گروههای نیابتی فراوان به مدت طولانی مراقب بروز مخاطرات بوده و در این امر موفق شدهاند اما ماجرای مسکو نشان میدهد فرآیندها باید همواره تحت نظر باشند.
1- انحصار زور فقط در دست دولت
براساس آنچه در علم سیاست آمده است، دولت حق انحصاری کاربرد مشروع زور در جغرافیایی مشخص را دارد. باقی ماندن انحصار اعمال زور در کشور در دستان دولت مرکزی، یک اصل است. حتی در آمریکا که اسلحه بهصورت قانونی و بهوفور در دستان شهروندان است و حتی گروههای شبهنظامی قادر به ثبت تشکیلات خود هستند، انحصار اعمال زور از دستان دولت خارج نشده است. دولت روسیه در برونسپاری افراطی امور نظامی، اجازه داد چند ارتش خصوصی بزرگ در مجاورت ارتش اصلی کشور ایجاد شود. چنین پدیدهای نشان ضعف دولت از طریق از دست رفتن انحصار کاربرد زور است.
2- بحران همافزایی اقتصادی- نظامی یک گروه
برقراری پیوند میان قطبهای اقتصادی و نیروهای مسلح داخلی که دارای ریشههای سیاسی هستند، یک اشتباه مرگبار است که میتواند در هر اختلاف، نتایج زیانباری به بار آورد.
امروزه با بروز شکاف میان واگنر و حامیان اقتصادی، نظامی و سیاسی آن با دیگر شاخههای مسلح روسیه، حتی بخشی از سیاست و تجارت خارجی این کشور نیز دچار اشکال شده است. نیروهای واگنر که محافظت معادن و منابع انرژی را در دیگر کشورها برعهده دارند، از این جملهاند. مشکل دیگر این است که این مساله درهمریختگی در جنگ ایجاد میکند و به دلیل ریشه سیاسی-اقتصادی این شرکتها، مشکلات به حوزههای دیگر هم سرایت میکند. کشورهای بسیاری در جهان دارای شرکتهای امنیتی خصوصی هستند که درنهایت اتصال و همافزایی قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی در آنها به بروز تنش انجامیده است.
«محمد حمدان دقلو» یک رهبر جوان و جسور قبیلهای بود که حفاظت از کاروانهای شتر را برعهده داشت اما به مرور توانست با تشکیل شبهنظامیان قبایلی جنجاوید در غرب سودان به دولت مرکزی در سرکوب جداییطلبان کمک کند. با اینحال آنها در ادامه جزئی از نیروهای رسمی کشور شدند که به معنای ادغام آنها در نیروهای مسلح نبود بلکه در عمل به امتیازی در دستان آنان بدل شد و وجوهی سیاسی نیز یافتند. محمد حمدان با قدرت نظامی و سیاسی، در سال 2019 در همراهی با گروههای دیگر، عمر البشیر، رئیسجمهور وقت سودان را برکنار کرد. امروز محمد حمدان دقلو با تسلط بر میادین طلای غرب سودان که بخش بزرگی از تولید ناخالص داخلی این کشور را تشکیل میدهد یک قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی فرودولتی است که دست به شورش علیه دولت مرکزی این کشور به ریاست عبدالفتاح البرهان زده است.
چندی پیش نیز نیروهای یک شرکت امنیتی رئیسجمهور هائیتی را به قتل رسانده بودند. با اینحال ابرقدرتها و قدرتهای منطقهای تا حد زیادی بر شرکتهای امنیتی و گروههای نیابتی خود کنترل دارند؛ چیزی که روسیه امروز دیگر یک مثال نقض در میان آنهاست.
3- اشتباه گرفتن شرکت امنیتی با ارتش
شرکت امنیتی بلکواتر بهعنوان یک شاخص و الگو در میان شرکتهای امنیتی جهان مطرح است. این شرکت پس از اشغال عراق قراردادی 23 میلیون دلاری با دولت آمریکا برای حفاظت از پل برمر حاکم آمریکایی عراق دریافت کرد. پس از آن نیز بلکواتر به حفاظت از کادرهای دیپلماتیک آمریکا در سراسر جهان پرداخت. در عراق نیز واگنر هرچند در عملیاتها حاضر بود اما این حضور فراگیر و نوک پیکان تهاجمات موج انسانی نبود. به همین دلیل واگنر در سطح یک شرکت امنیتی باقی ماند و تبدیل به ارتشی ترسناک نشد.
آمریکا در حوزه تشکیل عوامل نیابتی سیاستهای خود را داشته و در جریان پروژههای خود ارتشی صهیونیستی را در سرزمینهای اشغالی فلسطین ایجاد کرده که کنترلش را همچنان در دست دارد. واشنگتن به ساخته و پرداخته کردن گروههای نیابتی دیگری نیز پرداخته که از ابتدا خواهان کنترل مستقیم آنها نبوده و صرفا کوشیده از آنها برای ضربه به دشمنان خود بهره گیرد بدون آنکه قصد داشته باشد از چنین گروهی برای آینده بهره ببرد. گروه داعش نمونهای از گروههای نیابتی آمریکا در این حوزه هستند.