پوتین در کمین ناتو
بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع آلمان در ژانویه به روزنامه تاگس اشپیگل گفت: «ما باید این گزاره را در نظر بگیریم که ولادیمیر پوتین حتی ممکن است روزی به یک کشور عضو ناتو حمله کند». دو ماه قبل، او هشدار داده بود که آلمان باید برای جنگیدن آماده شود.
مایکل بیدن، فرمانده کل سوئد نیز به همین ترتیب از سوئدیها خواست که «برای جنگ آماده شوند»، در حالی که رئیس ارتش بریتانیا به بریتانیاییها گفت که آنها بخشی از «نسل پیش از جنگ» هستند که ممکن است مجبور شوند در زمانی نه چندان دور با روسیه بجنگند. این ترس توسط دونالد ترامپ، نامزد احتمالی جمهوریخواه ریاستجمهوری افزایش یافته است.
به نوشته اقتصادنیوز، با این همه در باب زمان حمله احتمالی روسیه گمانه زنی ها بسیار است.به باو پیستوریوس چنین ماجراجویی «پنج تا هشت سال» طول میکشد، در حالیکه رئیس مستعفی اطلاعات نظامی استونی تخمین میزند که روسیه میتواند ظرف چهار سال دوباره برای جنگ آماده شود. وزیر دفاع دانمارک می گوید: «نمیتوان این گزینه رد کرد که روسیه ظرف یک دوره سه تا پنج ساله، ماده 5 و همبستگی ناتو را آزمایش کند». آژانس امنیت ملی لهستان نیز تاکید دارد که روسیه میتواند تا سه سال آینده به ناتو حمله کند.
سناریوهای روسیه برای اروپا
به نوشته فارین پالسی، اولویت اصلی ناتو در جنگ متعارف احتمالی با روسیه، دفاع از کشورهای حوزه بالتیک است که مستقیماً با روسیه هم مرز هستند. بازیگرانی چون استونی، لتونی و لیتوانی. طراحان جنگ این بلوک سناریوهای مختلفی را پیشبینی میکنند. نیروهای روسیه میتوانند در یک حمله تمام عیار بر بالتیک غلبه کنند، یا میتوانند بخشهای کوچکتری از این خاک را اشغال کنند تا تمایل ناتو برای دفاع از یک کشور کوچک مرزی در برابر روسیه مجهز به سلاح هستهای را آزمایش کرده و تضعیف کنند. بهویژه اگر تعهد ایالات متحده جهت دفاع از اروپا است مبهم باشد.
برای دشوارتر کردن برنامهریزی، کمپین روسیه میتواند به هر ترکیبی از حملات متعارف، تهدیدات هستهای برای جلوگیری از کمک ناتو به کشور مورد حمله، و اقدامات غیرمتعارف مانند حملات سایبری، اطلاعات نادرست و خرابکاری در اعضای مختلف ناتو به منظور تضعیف این ساختار نظامی متوسل شود.
در چارچوب اشغال بالتیک، برنامهریزان نظامی ناتو همچنین در نظر گرفتهاند که روسیه چگونه میتواند به شکاف سووالکی حمله کند یا آن را اشغال کند، یک کریدور جغرافیایی در امتداد مرز لیتوانی-لهستان که حدود 100 کیلومتر بین بلاروس و منطقه کالینینگراد روسیه در دریای بالتیک امتداد دارد. در صورت وقوع جنگ، نیروهای روسیه میتوانند این بخش از زمین را اشغال کنند و استونی، لتونی و لیتوانی را از بقیه ناتو جدا. چنین اقدام نظامی متعارفی میتواند با «اقدامات فعال» حمایت شود که باعث ایجاد مشکل در میان روسهای قومی در بالتیک میشود و موقعیت ناتو را در منطقه تضعیف میکند.
خواب کرملین برای بالتیک
پیشفرض در این سناریوها این است که مسکو قصد دارد انسجام ناتو را آزمایش کند. ایده این است که روسیه به سرعت قلمرو ناتو را در یک یا چند کشور بالتیک تصرف کرده، اتحاد را با یک واقعیت معرفی و سپس بلوک را مجبور به عقبنشینی در برابر تهدیدات هستای کند. اگر ناتو عقبنشینی کند، اعتبارش برای همیشه از بین خواهد رفت. این سناریو میتواند شامل استفاده زودهنگام روسیه در میدان جنگ از سلاحهای هستهای تاکتیکی کمبازده به منظور وادار کردن ناتو به پایان دادن به خصومتها باشد. هر یک از این سناریوها نیازمند تواناییهای نظامی (و غیرنظامی) و توانایی نیروی متفاوت در طرف روسیه و ناتو است. چالش ناتو این است که تک تک کشورهای عضو تهدید روسیه را بسته به عواملی مانند نزدیکی جغرافیایی و قابلیتهای نظامی خود متفاوت ارزیابی می کنند.
الزامات دفاع در برابر جنگ هیبریدی بسیار متفاوت از الزامات برای مقابله با رانشهای مسلحانه در مقیاس بزرگ به خاک ناتو است. هر دو یکی از نگرانیهای اصلی کشورهای بالتیک و لهستان هستند، اگرچه کشورهایی که با روسیه هم مرز نیستند، بیشتر از حمله نگران روسیه هستند. سناریوها و تصورات تهدید در سراسر ناتو بسیار متفاوت است، برای این بلوک دشوار است که یک جدول زمانی مشترک واقع بینانه برای زمانی که نیروهای روسیه ممکن است آماده باشند تا تهدیدی فراتر از اوکراین ایجاد کنند، ارائه دهد. مهمتر از همه برای برنامهریزی دفاعی غرب، مشخص نیست که عملیاتهای رزمی بزرگ روسیه در اوکراین چه زمانی متوقف میشود و روسیه تا آن زمان چه تلفاتی در نیروی انسانی و تجهیزات متحمل خواهد شد.
بر اساس اعلامیههای عمومی مسکو، این کشور احتمالاً به دنبال یک ارتش بزرگتر در مقایسه با قبل از سال 2022 است. در عین حال، هنوز یک برنامه 10 ساله جدید برای تولید و تدارکات تسلیحات جهت حمایت از این نیروی بزرگتر را رسانهای نکرده است.
به گفته برخی تحلیلگران، بعید است که تامین مالی در کوتاهمدت یک محدودیت باشد، اما روسیه به دلیل کمبود کارگران ماهر و به طور کلی کاهش نیروی کار، تولید منابع انسانی مورد نیاز را بسیار چالش برانگیز خواهد یافت.
گسترش قابل توجه صنعت دفاعی نیز ممکن است به دلیل کمبود مزمن سرمایهگذاری و همچنین مشکلات در دستیابی به اجزای مختلف در حجم کافی دشوار باشد. اما این چالشها گویای نیات واقعی روسیه در آینده و روشهای جنگی که ممکن است به دنبالشان باشد، نیست.
با وجود این ابهامات، دست کم گرفتن قدرت نظامی روسیه اشتباه بزرگی است. ناتو نباید برای توجیه خود به عملکرد ضعیف ارتش روسیه در اوکراین متوسل شود. بهویژه آن که ارتش روسیه قدرت ماندگاری خود را در شرایط نامطلوب میدان نبرد در اوکراین به اثبات رسانده است، تمایل خود را برای تحمل خسارات بزرگ نشان داده و توانایی خود را حفظ کرده است که نیروهای اوکراینی را تحت فشار قرار دهد و به حمله ادامه دهد. در نتیجه، حتی اگر برنامهریزان ناتو تشخیص دهند که حمله برقآسای روسیه علیه بالتیک تنها یک سناریوی کماحتمال است، دست کم گرفتن روسیه در سالهای آینده اشتباه خواهد بود.